Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (2993 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Abflug {m} U بلند شدن هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
abheben U بلند شدن [هواپیما]
Other Matches
Schacht {m} U جایگاه پارک [چند] هواپیما [در کشتی یا اشیانه هواپیما ]
fernziel U هدف بلند مدت
Lautsprecher {m} بلند گو
Flugzeug {n} U هواپیما
Flieger {m} U هواپیما
langfristig <adj.> U بلند مدت
Brandung {f} U موج بلند
Ehrgeizling {m} U بلند پرواز
aufgehen U بلند شدن
Aufschwung {m} U بلند پروازی
Backenbart {m} U با زلفی بلند
ehrgeizig <adj.> U بلند همت
Bums {m} U صدای بلند
anwachsen U بلند شدن
ansteigen U بلند شدن
emporsteigen U بلند شدن
[schriller] Schrei {m} U جیغ بلند
aufsteigen U بلند شدن
schweben U بلند شدن
verlesen U بلند خواندن
anheben U بلند کردن
aufheben U بلند کردن
heben U بلند کردن
sich erheben [aufstehen] U بلند شدن
anschwellen U بلند شدن
ambitioniert <adj.> U بلند پرواز
sehr ehrgeizig <adj.> U بلند خیال
ehrgeizig <adj.> U بلند پرواز
ambitioniert <adj.> U بلند همت
Flugzeugführer {m} U خلبان هواپیما
Pilotin {f} U خلبان هواپیما [زن]
Pilot {m} U خلبان هواپیما
Fluggast {m} U مسافر هواپیما
Flugzeugmotor {m} U موتور هواپیما
Flugzeugabsturz {m} U سقوط هواپیما
Bordmechaniker {m} U مکانیسین هواپیما
Crew {f} U خدمه هواپیما
Bord {n} U داخل هواپیما
Flugzeugentführung {f} U هواپیما ربایی
Flugzeughalle {f} U آشیانه هواپیما
Bordradar {n} U رادار هواپیما
Flugpassagier {m} U مسافر هواپیما
Bordschütze {m} U توپچی هواپیما
Flugzeugführerin {f} U خلبان هواپیما [زن]
Bordpersonal {n} U خدمه هواپیما
Flugzeugbau {m} U هواپیما سازی
Flugzeugrumpf {m} U بدنه هواپیما
Lotse {m} U خلبان هواپیما
Flosse {f} U سکان هواپیما
Raus aus den Federn! <idiom> U بلند شو از تخت خواب !
Cape {n} U پوشش بی آستین و بلند
Federkiel {m} U پر بلند بال پرنده
Horn [Lautsprecher] {n} U بلند گوی بوقی
mit dem falschen Fuß aufstehen <idiom> U از دنده چپ بلند شدن
ein ehrgeiziges Programm U برنامه بلند پروازی
lang <adj.> U دراز [طولانی] [بلند ]
weit <adj.> U دراز [طولانی] [بلند ]
eine Last heben U باری را بلند کردن
laut <adj.> U بلند [صدا یا موسیقی]
Die Rakete hebt ab. U موشک بلند می شود.
Blindlandung {f} U فرود کور [هواپیما]
abfliegen U با هواپیما مسافرت کردن
an Bord U سوار [کشتی یا هواپیما]
Flugmodell {n} U نمونه کوچک هواپیما
Bruchlandung {f} U فرود اجباری هواپیما
Cockpit {n} U اتاق خلبان [هواپیما]
Bordkarte {f} U کارت ورود به هواپیما
Fehllandung {f} U فرود اجباری [هواپیما]
Führerraum {m} U جای خلبان [در هواپیما]
Bodenstation {f} U ایستگاه زمین [هواپیما]
Besatzung {f} U سرنشین کشتی یا هواپیما
Landung {f} U فرود [هواپیما یا موشک]
Zwischenlandung {f} U نشست میانی هواپیما
Steuer {n} U فرمان [هواپیما یا کشتی]
Kabinenpersonal {n} U کارکن کابین [هواپیما]
überambitioniert <adj.> U بیش از اندازه بلند همت
Schrei {m} U صدای بلند مثل سرفه
[Namen] verlesen U بلند صدا کردن [نام ها]
ambitiös <adj.> U بلند پرواز [اصطلاح رسمی]
verschlafen U دیر از خواب بلند شدن
überambitioniert <adj.> U بیش از اندازه بلند پرواز
Staub aufwirbeln U گرد و خاک بلند کردن
zuschlagen U با صدای بلند یا محکم بستن
schreiten U گام های بلند برداشتن
übertrieben ehrgeizig <adj.> U بیش از اندازه بلند پرواز
übertrieben ehrgeizig <adj.> U بیش از اندازه بلند همت
ambitiös <adj.> U بلند همت [اصطلاح رسمی]
laut nachdenken U افکار خود را [بلند] گفتن
Steuer {n} U سکان هواپیما [یا وسیله هدایت ]
Das Flugzeug spuckte seine Passagiere aus. U هواپیما مسافران را خالی کرد.
abfliegen U کندن، پرواز کردن هواپیما
Kissen {n} U [هواپیما] بالشتک یا عمومی نازبالش
Das Flugzeug stürzte ins Meer ab. U هواپیما در دریا سقوط کرد.
Flugzeugbauer {m} U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
Flotte {f} U دسته ای از کشتی [یا هواپیما یا خودرو]
Schnauze {f} [Vorderteil] U قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
besteigen U سوار شدن [کشتی یا هواپیما]
Bug {m} U قسمت جلوی کشتی یا هواپیما
Anschnallgurt {m} U کمربند ایمنی [دراتومبیل،هواپیما]
Frauen aufreißen <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
mit den Hühnern aufstehen U خیلی زود از خواب بلند شدن
etwas hochbekommen U توانایی بلند کردن چیزی را داشتن
Knall {m} U صدای بلند [مانند ترقه یا انفجار]
Wrackteil {m} U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
ausrollen U حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
mit etwas [gerade noch] mitkommen U چیزی را گرفتن [قطار هواپیما یا کشتی]
auslaufen U حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
Sei doch mal still! U ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
Jemanden [eine Frau] aufreißen U کسی را [ دختری را] بلند کردن [اصطلاح خودمانی]
Trittbrett {n} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
Sprosse {f} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
etwas abnehmen U چیزی را بلند کردن [برداشتن] [مثال ماسک]
laut und deutlich U بلند و واضح [وقتی کسی سخنگویی می کند]
Chartervertrag {m} U پیمان اجاره هواپیما یا کشتی [به طور دربست]
Kurs nehmen [auf] U رهسپار [به] مسیر مقصدی شدن [هواپیما یا کشتی]
aufbrechen [nach] U رهسپار [به] مسیر مقصدی شدن [هواپیما یا کشتی]
einen Flug antreten U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
sich auf den Weg machen U رهسپار [به] مسیر مقصدی شدن [هواپیما یا کشتی]
klagen U باصدای بلند ناله وزاری کردن [زوزه کشیدن ]
Ich hatte ihn [sie] mir viel größer vorgestellt. U من او [مرد] [زن] را خیلی بلند قدتر در ذهنم مجسم کردم.
wehklagen U باصدای بلند ناله وزاری کردن [زوزه کشیدن ]
Bräute aufreißen gehen <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
plötzlicher Ausschlag {m} [einer Kurve oder Entwicklung etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
Alpaka {n} U آلپاکا [شتر بی کوهان پشم بلند آمریکای جنوبی]
etwas [Akkusativ] sehr laut abspielen U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
flacher [hoher] [kurzer] [langer] Ball U شوت کردن دور [نزدیک] [بلند] [پائین] توپ [فوتبال]
die Namensliste aufrufen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
die Namen verlesen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
Bauchlandung {f} U فرود اجباری هواپیما بر روی شکم و بدون استفاده از چرخ ها
Wenn die Patienten zu schnell aufstehen, kann es passieren, dass sie ohnmächtig werden. U اگر بیماران سریع بلند بشوند تمایل به غش کردن را خواهند داشت .
Jemanden aufreißen [Frauen] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
Abstellgleis {n} U یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
Jemanden aufgabeln U کسی را بلند کردن [با کسی آشنا شدن] [اصطلاح روزمره]
sich [Dativ] den Arsch ablachen <idiom> U باصدای بلند قاه قاه خندیدن [اصطلاح رکیک]
abheben [Spielkarten vom Stapel nehmen] U بلند کردن [ورق از دسته] [ورق بازی]
Recent search history Forum search
1موفقیت از یک قدم بلند تشکیل نمیشود بلکه مجموعه از قدمهای کوچکی است که بر می‌داریم و به آن می‌رسیم.
2Klauen
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com